عقداگردی،روستای زرجوع،زیارتگاه پارس بانو

ساخت وبلاگ

عقداگردی

قسمت پنجم

روستای زرجوع،زیارتگاه پارس بانو

(ویژه جشنواره سفرنگاری اردکان گرام)

در یک هفته ای که در جشنواره اردکان گرام بودم، غیر شب اول که اردکان بودم، تصمیم گرفتم در عقدا بمانم و موضوع سفرنامه هایم را در عقدا بجویم. در یکی از روزها با همسفر خوش سفرم امیر و راهنما و بلد محلی حسین، راهیه جاده ای شدیم که ما را به روستایی با داستانی اسطوره ای رهنمون می کرد. در میان کوه ها دل به جاده دادیم و صحبت های حسین را می شنیدیم تا به روستای زرجوع رسیدیم.

ورودی نیایشگاه پارس بانو

پیش از فرو ریختن پادشاهی ساسانیان ، یزدگرد برای حفظ جان خانواده خود، درمنقطه‌ی کویری و متروک که آن روز جلب توجه نمی کرد و امروز یزد نام دارد ( نام کنونی یزد نیز به یادگاری یزدگرد به جا مانده است ) جایگاهی تهیه کرد و خانواده خود را که عبارت از دو پسر (هرمزان و اردشیر ) و پنج دختر ( نیک بانو ، نازبانو ، پارس بانو ، مهربانو و شهربانو ) و همسرش ( کتایون ) و مروارید نامی ( هریش به معنی خدمه ) بود، در آن مستقر نمود. پس از آن خانواده یزدگرد برای دور بودن از امواج حوادث ترک دربار و دیار نموده بعد از جدا شدن از همدیگر هر یک به سویی گریختن.

تکه پارچه در میان شکاف کوه مانده در نیایشگاه پارس بانو

شاهزاده ایرانی، پارس بانو به عقدا گریخت تا از حمله و هجوم بیگانه در امان بماند، تنها و بی پناه، خسته و تشنه در کوه و کمر خود را به این روستا می رساند. در حلقه محاصره دشمنان دست نیاز به درگاه پروردگار بخشنده می برد و خداوند یاری دهنده‌ی درماندگان، دعای او را می پذیرد و دریچه‌های مهربانی خود را به رویشان می گشاید. شکافی در کوه نمایان می شود و بانو را در بر می گیرد. پیرمردان و پیرزنان قدیمی اظهار می‌کنند که آثار لباسی و ریشه‌ی مقنعه مانندی در شکاف کوهِ زیارتگاهِ پارس بانو دیده‌اند که شوربختانه برای تبرک آنها را کنده و برده ‌اند و اینک تنها شکاف کوه برجای مانده است. اینها روایت هایی که در دل این موبدان جاری است و باور دارند.

نیایشگاه پارس بانو

به روایتی شهبانو در خواب نابینایی نمایان شده پس از شفای چشمان او، می‌فرماید پیر بانو را بنیان گذارد، و امروزه نیایشگاهی با گنبدی سفید با نگاره فروهر که بر آن نقش بسته است از بالای کوه و از هر سو نمایان است و در نزدیکی نیایشگاه جایگاهی برای زائران و مشتاقان آن فراهم نموده اند.

نیایشگاه پارس بانو

روستای زرجوع جمعیت و وسعت زیادی ندارد و اما قصه و داستان بسیار دارد، معماری دارد، اسطوره دارد، اما امکانات رفاهی کمی دارد. پیرزنی داشت از بالای کوه می آمد و دید که ما داریم عکس و فیلم تهیه می کنیم و با کنایه به ما گفت همه چی داریم ولی یه بیمارستان نداریم و باید تا اردکان بریم...

روستای زرجوع

در نزدیکی پارس بانو، سنگ چینی به شکل دایره و دربی چوبی وجود دارد که روزگاری محل قرارگیری اجساد و مردگان بوده و به آن دخمه می گفتند و در چند دایره کودکان،زنان و مردان و در مرکز آن دایره آخر چاه استودان قرار می گرفتند. این برج به این باور ساخته شده که زرتشتیان جسد رفتگان را ناپاک می دانستند و در خاک دفن نمی کردند و به رسمی آنها را بر فراز برجی در دخمه می گذاشتند تا طعمه ی پرندگان وحشی شوند. رسم بر این است که بدن مرده را به درون دخمه می گذارند و پرندگان لاشخور در مدت کوتاهی تمام گوشتهای بدن مرده را ظرف یکی دو ساعت می خورند و استخوان را باقی می گذارند و سرآخر استخوان ها را در چاه استخوان ها می انداختند.

دخمه مردگان

پس از اینکه از پارس بانو جدا شدیم، در مسیر عقدا و نزدیکی محل اقامتمان، قرار شد سراغ آن دیگری برویم که به عقدا گریخته بود. می گویند محل دفن مهربانو در مزرعه مهر است. اما کمی بعد با تعجب بسیار از دیواری مخروبه و باغی که نه باغ بلکه ویرانه و دربی که نبود. وارد شدیم اما خبری از مزرعه مهر نبود و تنها پای دیواری روی طاقچه ای از خشت و گل چند شمع که نشان از این داشت که زائرانی همچنان معتقد و بر این باورند که در این خطه و آن مکان مهربانو آرمیده است. باورش برای ما سخت بود. البته خبری می آمد که زرتشتیان باغی در نزدیکی این باغ خریده اند و سرانجام توانسته اند مجوز ایجاد یک نیایشگاه برای مهربانو را بگیرند.

مزرعه مهر

عقداگردی ادامه دارد...

دزفول گرام...
ما را در سایت دزفول گرام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : safarbedigarsu بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 16:09